بسترى شدن فرشته کوچولو تو بيمارستان
مامانى جان, ماجرا از اين قراربود که من و بابا زيادى سر واکسن تو هول شديم واسه همين روزى که واکسن زدى و آخر شب تب داشتي,که البته تبت رو مامانى کنترل کرده بود و دائم چک ميکرد ولى بابا نگران شد و تو اين دو روز ما تو رو دوبار دکتر برديم, ايليا جونم نميدونم واقعا اونجا اون ويروس رو گرفتى يا علت ديگه اى داشت آخه دو روز بودکه خوب خوب بودى ولى شبش وقتى براى بار دوم خيلى بالاآوردى ما شبانه راهى بيمارستان شديم وتاصبح باچن تاآزمايش روتين تحت نظربودى وصبح به محض برگشتن به خونه دوباره.... اينبار ما رفتيم يه بيمارستان ديگه وتوبسترى شدى,نميخوام خاطرات اون پنج روز مرور شه,بابايي که فقط زار ميزد,وقتى ازت خون ميگرفتن و دست کوچولوتو براى سرم وصل کردن سو...
نویسنده :
مامان و باباى ايليا
0:25