ايلياى ماايلياى ما، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

ايليا جون, اميد مامان و بابا

بسترى شدن فرشته کوچولو تو بيمارستان

1394/12/4 0:25
47 بازدید
اشتراک گذاری

مامانى جان, ماجرا از اين قراربود که من و بابا زيادى سر واکسن تو هول شديم واسه همين روزى که واکسن زدى و آخر شب تب داشتي,که البته تبت رو مامانى کنترل کرده بود و دائم چک ميکرد ولى بابا نگران شد و تو اين دو روز ما تو رو دوبار دکتر برديم, ايليا جونم نميدونم واقعا اونجا اون ويروس رو گرفتى يا علت ديگه اى داشت آخه دو روز بودکه خوب خوب بودى ولى شبش وقتى براى بار دوم خيلى بالاآوردى ما شبانه راهى بيمارستان شديم وتاصبح باچن تاآزمايش روتين تحت نظربودى وصبح به محض برگشتن به خونه دوباره.... گریهگریهاينبار ما رفتيم يه بيمارستان ديگه وتوبسترى شدى,نميخوام خاطرات اون پنج روز مرور شه,بابايي که فقط زار ميزد,وقتى ازت خون ميگرفتن و دست کوچولوتو براى سرم وصل کردن سوراخ سوراخ شد ماضجه ميزديم مامانى,يه عصر هم که چنان تب ولرزى کردى که ناله هات شبيه زوزه شد مادر,ولى بالاخره خدا تو رو دوباره بما بخشيد آخه تو خيلى کوچولويي ولى تونستى به اين بيمارى غلبه کنى,البته عکسارم من به اصرار بابا انداختم چون اصلا دوس نداشتم خاطرات بد رو ثبت کنم, ولى اون عکس مرخصيت از بيمارستان, تلخى اين عکسا رو کم کرد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)